جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
عضویت/ ورود

کتاب سووشون

نوشته سیمین دانشور چاپ سال 1360

ارسال فوری

بسته بندی ایمن

پرداخت امن

راهنمایی خرید

اشتراک گذاری در

توضیحات

کتاب سووشون

کتاب سووشون روایت عشق و فداکارى است. روایت یوسف‌ها که براى استقلال این مرز و بوم جنگیدند، روایت سیاوش‌هایى که خونشان به ناحق زمین را سرخ کرد و روایت زرى‌هایى که تا ابد داغى بر سینه خواهند داشت، به رنگ خون، به لطافت عشق و از جنس فداکارى.

 

جملاتی از متن رمان سووشون

بعضى آدم‌ها عین یک گل نایاب هستند، دیگران به جلوه‌شان حسد مى‌برند. خیال مى‌کنند این گل نایاب تمام نیروى زمین را مى‌گیرد. تمام درخشش آفتاب و ترى هوا را مى‌بلعد و جا را براى آنها تنگ کرده، براى آن‌ها آفتاب و اکسیژن باقى نگذاشته. به او حسد مى‌برند و دلشان مى‌خواهد وجود نداشته باشد. یا عین ما باش یا اصلا نباش.

خوب که فکرش را مى‌کنم مى‌بینم همه‌ى ما در تمام عمرمان بچه‌هایى هستیم که به اسباب بازى‌هایمان دل خوش کرده‌ایم و واى به روزى که دلخوشی‌هایمان را از ما مى‌گیرند، یا نمى‌گذارند به دلخوشی‌هایمان برسیم.

خاندانم که بر باد رفت یوسف برایم نوشت. خواهر سعی کن روی پای خودت بایستی. اگر افتادی، بدان که در این دنیا هیچ‌کس خم نمی‌شود دست ترا بگیرد بلندت کند. سعی کن خودت پا شوی.

آدم با کسى در زندگی‌هاى قبلى دمخور بوده، بعد از او جدا شده. هى به دنیا مى‌آید تا او را پیدا کند. فراق مى‌کشد و انتظار مى‌کشد، وقتى پیدایش کرد و شناختش مگر مى‌تواند ولش کند؟

آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعه خوش چه زود می‌تواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند؟ اما وقتی همه‌اش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس می‌کند که مثل تفاله شده، لاشه‌ای، مرداری است که در لجن افتاده.

ما غیر از آرزوهاى بزرگ تقصیرى نداشتیم.

اگر آدم گناه کرد و موفق شد، آن گناه به عقیده خودش و دیگران گناه نیست ولی اگر موفق نشد، آن وقت گناه گناه است و باید جبرانش کرد.

کاش دنیا دست زن‌ها بود، زن‌ها که زاییده‌اند یعنی خلق کرده‌اند و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند. قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچ‌وقت عملا خالق نبوده‌اند، آنقدر خود را به آب و آتش می‌زنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود؟

آن دوره‌ها که مردم به‌شراباً طهور دسترسی پیدا می‌کردند و می‌خوردند و حافظ می‌شدند گذشت. حالا باید شراباً باروت قورت بدهند. آن وفت‌ها که مردم لب جوی آب می‌نشستند و گذر عمر را می‌دیدند و دلی‌دلی می‌کردند و از تمام نعمت‌های دنیا، یک گلعذار بسشان بود گذشت. حالا باید کناره سیل‌گیر بایستند و عمر همچین از، روبه‌رو بیاید سیلی به صورتشان بزند که رب و ربشان را یاد کنند.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب سووشون”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *